سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

پر از حرف

خیلی وقته برات ننوشتم خیلی ناراحتم که چرا یه مدت دوست نداشتم بنویسم الانم که یهو تصمیم گرفتم بنویسم نزدیک صبح  راستش شاید یکم نگرانی از دختر گلم باعث شد سر وقت وبلاگ دخملیم بیام  واقعا الان نمیدونم از کجا باید بنویسم تا جایی که یادم میاد میگم برات عزیزم همونطور که تو پست قبلی گفتم برای عید رفتیم شیراز که تو این پست عکس های شیراز رو میذازم  اصلا نمیخواستی دستت رو بدی به ما اینجا بود که گم شدی   از بس شیطونی کردی دیگه خسته شدی وبغل بابا احمد خوابت برد اصلا از چادر پوشیدن خوشم نمیاد کنترل کردن چادر تو سرم خیلی سخت بود   خودت تنهایی ازپله ها بالا و پایین میومدی و من همش دلشو...
27 آبان 1393
1